۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

به بهانه هتاکی های فاطمه رجبی

سالهاست می خواهم راجع به سرکار خانم رجبی مطلبی بنویسم اما حفظ حرمت دانشمند ارجمند زنده یاد علی دوانی و احترام آقازادگان آن مرحوم موجب شد تا فقط به تفضل خداوندی در حق بندگانش امیدوار باشم . اما درشت گوئی ایشان فزون گشته و حد و مرزها را گذرانیده است و ظاهراً غیرتمردی نیز در خانه نیست تا ندای " الرجال قوامون علی النساء " را سر دهد .

دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت دستم نمی رسد که بگیرد عنان دوست
دشنام اینک به آستان بیت شهید مطهری رسیده و حاکمیت عفن فقط نظاره گر است چرا که به قول شیخ اجل، سگ را گشاده اند و سنگ را بسته . نمی فهمند که :
چو از قومی یکی بی دانشی کرد نه "که" را منزلت ماند نه "مه" را
افزون بر رهبران جنبش سبز ، اینک به فرزند مطهری بی مهابا تاخته و هرآنچه کسب نموده را مرهون آن شهید و خطای کودتاگران دانسته است . اما دریغا که خود فرزند ناسپاس بزرگمردی می باشد که از کراماتش نصیبی نبرده است.
گل به تاراج رفت و خار بماند گنج برداشتند و مار بماند
یکی اعرابی به فرزندش نصیحت کرد که ترا خواهند پرسید که عملت چیست و نگویند که پدرت کیست ." کل نفس بما کسبت رهینة " هرکس در گرو اعمالی است که انجام داده است . پدران را حرمتی است که فرزندان را وظیفه پاسداری از آن باشد و افسوس که مرحوم علی دوانی در آخرین ایام حیات گوهربار خویش شرمنده درشت گوئی های صبیه خود بود و فرزند مکرم ایشان نیز با خجلت از زعمای عالیقدر قوم تقاضای بخشش می نمود.
زنان باردار ای مرد هشیار اگر وقت ولادت مار زایند

زآن بهتر به نزدیک خردمند که فرزندان ناهموار زایند
حجاج بن یوسف که طی 20سال خون ها ریخت و خانه خدا ویرانه ساخت از درویشی مستجاب الدعوة تقاضای دعای خیر نمود. درویش از خدا خواست جان آن ظالم بستاند چه این دعائی خیر بود برای حجاج بن یوسف و برای مسلمانان . حکایت برخی در این زمانه همین است که کسی را ایمن از تهمت ها نمی سازند. حال که آبروی مسلمان مقدس تر از دیوار کعبه است ، هتاکان را چه دعائی باید تا سزاوار باشند. ایام "وانفسائی" است چون روز عاشورا . هرکه در سپاه خصم بود برای رضای طاغوت سنگی به حسین(ع) پرتاب می کرد ویا تیری می انداخت ، شمشیری می کشید و یا عمودی بر سر اولیاء می کوبید تا به اتفاق سر در آخور دنیا کنند. نمی دانند که به قول شیخ اجل ، ده آدمی بر سفره ای به خورند و دو سگ بر مرداری باهم به سرنبرند. ادعا دارند که بهر رضای خدا چنین کنند . حکایت قاری قرانی است ناخوش آواز که گفت بهر خدا میخواند ؛ گفتند بهر خدا نخوان !
گر تو قران بر این نمط خوانی ببری رونق مسلمانی
نیکان امت هم از چنین منجلابی پروا میکنند و پاسخ هتاکی ها به خدا وانهاده اند تا نقد حال آن قصه نگردند که گفته اند جالینوس ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده و بی حرمتی همی کرد؛ گفت اگر این نادان نبودی ، کار وی با نادانان بدین جا نمی رسیدی .روزگار عجیبی است . سگ را گشاده اند و سنگ را بسته. هتاکان بی هنرانی هستند که هنرمندان را نتوانند دیدن و سفله چون به هنر با کسی بر نیاید به خبث اش در پوستین افتد. برآنند که اگر با داناتر از خود به بحث پردازند گمان برند که دانا هستند اما بدانند که نادانند. پاکدامنان قوم از ملوث شدن به این پلشتی و پلیدی پرهیز میکنند چرا که دانا خاموش است و نادان چون طبل جنگ ، بلند آواز و میان تهی است.
سرکار خانم رجبی!
می دانم به خود می پیچید تا به هرطریقی ، شهرت خود بیافزایید حتی اگر داستان برادر حاتم طائی و چاه زمزم را تداعی نمائید و خوب می دانم هرآنچه از شما "چه خوب وچه بد" نقل گردد برایتان جهت رسیدن به مقصود غنیمت است اما آنچه آوردم شرط بلاغ بود برای پند یا ملال !. شما را در آخر به سخن گوهر بار سعدی شیرازی حوالت میدهم که فرمود: صد چندان که دانا را از نادان نفرت است ، نادان را نیز از دانا وحشت است. شاید به همین دلیل هیچ فرهیخته ای را بر نمی تابید و شاید مخالفت شما با تصدی بانوان حتی در وزارت دولت کودتا نیز متاثر از این مرضی باشد که قلبتان را مبتلا کرده است تا بی هنری شما در سایه هنر دیگران عیان تر نگردد.
ما نصیحت به جای خود کردیم روزگاری در این به سرکردیم

گر نیاید به گوش رغبت کس بر رسولان پیام باشد و بس

هیچ نظری موجود نیست: