۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

بازجویی از شجریان/طنز

نام ؟ - محمد رضا
آیا شما با محمد رضا شاه پهلوی نسبتی دارید ؟ - بله . اسممان یکی است .
پس شما سلطنت طلب هستی ؟ - نخیر ولی بعضی سلطنت طلبها هم آهنگهای منرا گوش میکنند .
خب اینجا را امضاء کن . - نمیکنم .
برادر آن تفنگت را از زمین بردار این امضا نمیکنه . - بفرمائید اینم امضاء .
از کی متوجه شدی که من باید تفنگم را زمین بگذارم ؟ - از هیچوقت . همیشه همینطوری فکر میکرده ام .
یعنی امریکا اینها را بتو یاد داده ؟ - نخیر ولی در امریکا هم بعضیها صدای منرا گوش میکنند .
پس چرا امریکائیها هم بما میگویند تفنگت را زمین بگذار ؟ - من چه میدانم . حالا تو چه اصراری داری تفنگت را زمین نگذاری ؟
اینجا من از شما سوال میکنم . - ببخشید اینجا اصلاً کجاست ؟
میگم فقط من از تو سوال میکنم . - خب بفرما بکن !
اینجا را امضاء میکنی یا تفنگش را از زمین بردارد ؟ - بفرما اینم امضاء .
چقدر پول دادند با صدای امریکا مصاحبه کنی ؟ - پول ندادند . دعوت کردند منهم رفتم مصاحبه کردم .
پس چرا وقتی ما دعوت میکنیم با ما مصاحبه نمیکنی ؟ - چون شما پول میدهید که من یک چیزهائی را در مصاحبه بگویم .
خب چرا نمیگوئی ؟ - چون پول نمی گیریم منهم عادت دارم هیچ کاری را مفتی نکنم .
مفتی ؟ خب به اسلام خدمت میکنی . - همان شما میکنی کافی است ! ما یک جاهای دیگر خدمت میکنیم .
بیا تا تفنگش را از زمین برنداشته اینجا را امضاء کن . - بفرما اینم امضاء .
چطوری به خارج از کشور رفتی ؟ - بلیط گرفتم سوار هواپیما شدم رفتم خارج .
بغل دست کی نشستی ؟ - بغل دست بغل دستی ام که شماره بلیطش یک عدد با من فرق داشت .
یعنی فکر میکنی تو یک عدد با بقیه فرق داری ؟ - نخیر شماره بلیطم فرق دارد آنرا هم من صادر نمیکنم .
پس کی صادر میکند ؟ - آژانس صادر میکند .
خوب شد گفتی آژانس یادم افتاد . بیا اینجا را امضاء کن . - بفرما اینم امضاء .
چرا در میدان هفت تیر راهپیمائی کردی ؟ - راهپیمائی نکردم ماشین سواری کردم .
چه چیزی تو را وسط مردم به جلو هدایت کرد ؟ - موتور ماشینم . البته خیلی شلوغ بود دنده یک میرفتم .
آیا به کسی هم زدی ؟ - نخیر ولی چند نفر دیگر با موتور آمدند کسانی را زدند .
کسی هم مرد ؟ - من چه میدانم . دیدم دارند حمله میکنند در رفتم .
پس بیا اینجا را امضاء کن . - بفرما اینم امضاء .
منظورت از اینکه "اینها دیگر نمیتوانند اداره کنند فقط میتوانند کنترل کنند" چی بود ؟ - منظورم همینی بود که الآن تو گفتی .
بیا امضاء کن . - بفرما اینم امضاء .
کی به تو گفت که اجازه ندهی صدایت از تلویزیون پخش بشود ؟ - مامانم !
مسخره میکنی ؟ - آره !
از جان ما چی میخواهی ؟ - هیچی فقط آن تفنگت را زمین بگذار .
اینجا را امضاء کن . - نمیکنم .
برادر آن تفنگت را از زمین بردار . - بفرما اینم امضاء .
................................
دو هفته بعد
خبرگزاری فارس:
مدعی العموم به تمام یا حداکثر دلایل ذیل از آقای محمدرضا شجریان منسوب به محمدرضا پهلوی اعلام شکایت و تقاضای اشد سکته قلبی در خواب می نماید :
اعتراف به ارتباط کاملاً مشهود با سلطنت طلبها و شخص شاهنشاه آریامهر (دست نزن بینم) با امضاء ذیل برگه بازجوئی
اقدام برای خلع سلاح نیروهای جان بر کف بسیج به تحریک امریکای جهانخوار (امضاء پای برگه بازجوئی موجود است)
دریافت پول و دلار و پوند و یورو از رسانه های بیگانه جهت تبلیغ برعلیه نظام (امضاء کرده است)
ارتباط با آژانسهای جاسوسی با ذکر اینکه شماره نامبرده در آژانس یک عدد با بقیه فرق دارد (اینم امضاش)
قتل ندا و سهراب و بقیه با انگیزه قبلی وسط اغتشاشات اخیر و فرار از محل قتل با ماشین (برگه امضاء دارد)
زیر سوال بردن اداره جهان به منظور تشویش اذهان عمومی . نامبرده با امضاء پای این برگه اعتراف کرده است که ما میتوانیم جهان را فقط کنترل کنیم . مدعی العموم تقاضای یک درجه تخفیف از محضر مستقل دادگاه می نماید .
استهزاء اسلام و نسبت دادن امور مسلمین به مامان (امضاء مندرج میباشد)
با توجه به مصادیق فوق آقای محمدرضا شجریان بدلیل عرق خوری محکوم به خودکشی با سکته قلبی میشود . حکم صادره بعد از اجراء بمدت دو ساعت قابل اعتراض بوده وکیل تسخیری حق دارد بعد از مراسم چهلم تمام یا قسمتی از پرونده را مطالعه نموده لیکن امکان نبش قبر بدلیل مسائل شرعی موجود نمیباشد . در پایان از برادران عمله ای که در جایگاه شهود حضور دارند تقاضا میشود برای دریافت سهام عدالت خود بیایند پشت

هیچ نظری موجود نیست: